loading...
سایت متفاوت جیز میز | دانلود
Jizmiz بازدید : 402 شنبه 21 بهمن 1391 نظرات (0)

یکی از آشناها تلوزیون خریده بود !
بهش گفتم مبارک باشه ال سی دیه یا ال ای دی ؟
گفت برو بابا ال جیه ال جی (LG) !

 

 

 

 

به بابام میگم : بابا نوشابه خریدی برام ؟
میگه: پوکیه عقل که داری میخوای پوکیه استخونم بگیری !
من :| 
مهر پدری :| 
نوشابه خانواده :| 
بچه سره راهی :| 
و دیگر هیچ

 

 

 

 

به خاله ام که در آمریکا زندگی می کنه با کلی ذوق و شوق گفتم : خاله ! من خیلی دوست دارم بیام اون جا زندگی کنم . برگشته می گه : خوب این جا کسی رو داری بری پیشش ؟
:|

 

 

 

 

مادر بزرگم میگه : اولش که این کامران و هومن رو دیدم فکر میکردم زن و شوهرن ، تو نگو خواهر برادرن !

 

 

 

 

 

خواهرزاده ی ۵ ساله م رو بردم سوپر مارکت بهش میگم عزیزم چی دوس داری برات بخرم ؟
میگه شکلات . . .
گفتم ای جونم ! چه شکلاتی بخرم برات ؟
یهو چشماشو تنگ کرد گفت : شکلات تلخ ! مثه طعمِ زندگی . . . :| 

 

 

 

 

اقا پدرم یهو اومد تو اتاقم بهم گفت
تو که چشمات خیلی قشنگه / تو که چشمات خیلی عجیبه
تو که این همه نگاهت / واسه چشمام گرمو نجیبه
من یهو ذوق مرگ شدم تا به خودم اومدم دیدم دارم ماشین بابامو لنگ میکشم ، نفهمیدم چی شد فقط فهمیدم کاملا خر شدم :|

 

 

 

 

امروز داشتم وسایلامو تمیز میکردم ، کارت کلاس زبان ۸ سال پیشم رو پیدا کردم ! بعد به بابام گفتم نگاه کن بعد هشت سال هنوز اینو نگه داشتم !
بابام یه نگا بم کرد گفت پس من چی بگم بعد ۲۲ سال هنوز تورو نگه داشتم !؟
هیچی دیگه خودم از کادر خارج شدم . . . :|

 

 

 

 

با بابام نشستیم داریم والیبال میبینیم (ست ۲ که زمینا عوض شده) ، بعد تیم ها یکیشون لباساشون قرمز بود یکی دیگه سفید پاسورِسفید ها هم لباسش قرمز بود . مامانم اومده داره با دقت نگاه میکنه بعد یهو میگه : عه ! طفلک این قرمزه اینور جا مونده . . . :lol: 
فک و فامیله داریم ؟

 

 

 

 

داشتیم با بابام تو خیابون میرفتیم دوستشو دید ، بعد از سلام و احوالپرسی دوستش به من اشاره کرد گفت این پسرتونه ؟ بابام یه سری تکون داد گفت آره دیگه چوب خدا صدا نداره !

 

 

 

 

داداشم با بابام دعواش شد رفتم جداشون کنم بابام یه چک هم به من زد گفت تو هم دست کمی از اون نداری !

 

 

 

 

چهارشنبه کلاسام تموم شد وسایلامو از خوابگاه جمع کردم اومدم خونه . . .
امروز داداشم برگشته بهم میگه : حالا تا کی خونه ی ما آویزونی ؟ :|

 

 

 

 

بابام داشت به دوستش شنا یاد میداد . گفت حالا پاهای عقبتو تکون بده ! :|

 

 

 

 

بازم همین که بابام بهم حق انتخاب میده که بین BBC و VOA یکی رو انتخاب کنم موچکرم ازش ! :D

 

 

 

 

بابام اومده میگه قانون جدید راهنمایی و رانندگی رو شنیدی ؟
گفتم : نه
گفت : تصویب کردن از این به بعد اونایی که بنزین نمی زنن ، غلط میکنن ماشینو ببرن بیرون !

 

 

 

 

شاید باورتون نشه ولی امروز بابام به عنوان اعتراض به کثیفی اتاقم یه مرغ زنده گرفت اومد انداخت تو اتاقم !
مرغه هم قد قد قد قد کنان راه افتاد تو اتاق !
من :o 
این چیه بابااا ؟
بابام: مـــــــــرغ !!
اتاقی که طویله باشه کنار توی گاو جای یه مرغ خالیه :| 
من :| 
مرغ: :D

 

 

 

 

عکس بچگیامو به مامانم نشون دادم میگه آخی چه نازه کیه ؟!
منو میگی :|

 

 

 

 

خودم رو کشتم رفتم مهندسی رباتیک گرفتم
فامیلمون برگشته میگه عقربه بزرگه ساعت خونه مون افتاده ، می تونی جا بندازیش !؟

 

 

 

 

ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺯﺍﺩﻡ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﻣﻴﮕﻪ ﻋﻤﻮیی ﺭﻭ ﺩﺭﺧﺖ ﺣﻴﺎﺗﺘﻮﻥ ﻳﻪ ﮔﻨﺠﻴﺸﻚ ﺩﻭﺗﺎ ﺟﻮﺟﻪ ﺍﻭﺭﺩﻩ . ﺗﻮﺭﻭ ﺧﺪﺍ ﻧﺮی
ﺑﺨﻮﺭﻳﺸﻮﻥ . . .
ﻣﻦ :| 
ﯾﻪ ﻫﻤﭽﯿﻦ ﺗﺼﻮﯾﺮﯼ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺗﻮ ﺫﻫﻦ ﺑﭽﻪ ﺍﺱ . . . :|

 

 

 

 

اون موقع که بچه بودم یه بار به مامانم گفتم : مامان دلم میخواد یه حیوون خونگى داشته باشیم !
گفت : تورو داریم بسه !
من:|


ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3554
  • کل نظرات : 129
  • افراد آنلاین : 230
  • تعداد اعضا : 282
  • آی پی امروز : 511
  • آی پی دیروز : 858
  • بازدید امروز : 4,405
  • باردید دیروز : 2,366
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 52,754
  • بازدید ماه : 52,754
  • بازدید سال : 1,099,046
  • بازدید کلی : 5,480,040