یکی از سرگرمی های دانشگاهم این بود که به دختره خیره میشدم که مثلا محو جمالش شدم
بعد همینجور که راه میرفتم مثلا اتفاقی میخوردم به در و دیواری چیزی
تا چند ماه دختره منتظر بود بیام جلو بگم عاشقشم
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
اطلاعات کاربری
آمار سایت